خاک جزیره هرمز را به توبره نریزید

جزیره هرمز یکی از زیبا ترین و نادرترین جزیره در سطح جهان به شمار میرود زیرا در دل خود طبیعتی بکر وناب با خاکهای رنگی و ساحل بسیار زیبا وآرام دارد، اما مدتی است بعضی از دوستان هنرمند گروهی را تشکیل داده اند به اسم گروه "هنر نو" این هنرمندان هرسال چند بار به بهانه های مختلف گرد هم می آیند و در قالب چید مانهای هنر محیطی یا فرش خاکی با ابزار آلات به جان کوهها می افتند وبرای استخراج خاک محیط را تخریب میکنند . به نظرنگارنده اگر به همین منوال پیش برود جزیره هرمز دیگر آن ناب بودن وبکربودن خود را از دست میدهد وبه ویرانه ای تبدیل میشود. وقتی کوهها تخریب شود باعث پیشروی آب دریا میشود وامکان فرورفتن جزیره در دل آب دور از گمان نیست. اگر قرار باشد یک اتفاق هنری رخ که هرساله با این اتفاق مردمانی از سراسر ایران وگاهی جهان به این جزیره سرازیر میشوند اما به چه قیمت ؟؟؟ اگر به قیمت شناخت وکشف این جزیره باشد که به اندازه کافی شناخته شده وهرسال توریست ها وگردشگرانی را هم پذیرست.پس نیازی به فعالیت های هنری تکراری که منجر به نابودی جزیره میشود نیست . دوستان وهنرمندانی که مدعی هنر نو هستید با ساخت فرش خاکی و آسیب رساندن به محیط زیست این هنر شما بوی کهنگی گرفته پس بیاید با ایده های نو وبکر سبب احیای طبیعت جزیره باشید چقدر خوب است که برای نابود نشدن قلعه هرمز فکری شود لطفا به بهای دیده شدن جزیره راغرق نکنید .

نا عادلانه

یازدهمین نمایشگاه کتاب هرمزگان طبق سنوات آتی از سوم بهمن ماه در محل دائمی نمایشگاه ها برگزار شد . مهمترین وجه تمایزی که می شود نسبت به نمایشگاه های گذشته به شمار آورد  اجرای موسیقی زنده توسط هنرمندان نوجوان و خردسال بود که عصر ها نوازندگی می کردند و اکثر برنامه های جنبی نمایشگاه تکراری و روتین وار به پیش می  رفت . امسال بر خلاف سال های قبل نمایشگاه کتاب با استقبال چندانی موجه نشد که یکی از دلایل آن افزایش چند برابری قیمت کتاب ها نسبت به سال های قبل بود. از دیگر اتفاقاتی که نمایشگاه کتاب را تحت الشعاع قرار داد ، آتش سوزی دو غرفه کتاب بود به طوری که اکثر کتاب ها در حریق سوخت و این مسئله بر اثر بی احتیاطی یا ناشی از بی توجهی و بوجود آمدن نقص در سیستم برق نمایشگاه بود .

بیشتر بازدیدکنندگان با دست خالی نمایشگاه را ترک کردند و اکثر غرفه داران فروش چندانی نداشتند به استثنای غرفه های کودکان و نوجوانان که بچه ها و دانش آموزان مشتری آنها بودند ؛ متاسفانه مهمترین موضوعی که ذهنم را برای نوشتن این یادداشت تلنگر می زد ، توزیع ناعادلانه بن کارت های کتاب و شارژ نشدن کارت های کتاب مزید بر علت شده بود تا اکثر هنرمندان و کسانیکه انصافاً باید از این مزایا بهره مند شوندبی بهره ماندند و اکثر بن کارت ها بین کارمندان اداره ارشاد و به آنهایی که از پیش سفارش شده بودند برسد .

حسرت بر دل مانده

باور کنید شاید یک آرزوی محال یا شاید یک رویا وشاید هم در آینده تحقق پیدا کرد. چون میگویند به هر چه آرزو کنی ومادام فکرش در سرت بپرورد دست خواهی یافت . وقتی اخبار میشنوم که مجموعه تئاتر شهر در فلان شهر مثلا سیستان وبلوچستان افتتاح میشود فقط آهی سرد از نهادم بر می آید. بچه های تئاتر هرمزگان با دست های خالی بدون امکانات شاهکارهای خلق میکنند که در ایران وجهان گاهی شگفتی ساز میشود و سالی نیست که هنر نمایش هرمزگان در فستیوال های معتبر دنیا حضور نداشته باشند واین اصلا شعار نیست .اما تنها سالنی که گروهای تئاتری در شهر بندرعباس به تمرین واجرا می پردازند  پلاتوآفتاب در گلشهر رسالت شمالی است که آن هم یک سوله بیش نیست و به جای صندلی های چرخ دار ومتحرک که قولش را داده بودند به داربست های آهنی پلکانی ختم شده، به گفته بعضی از دوستان هنرمند بودجه تجهیز و راه اندازی این سالن تعیین شده بود اما فقط 2در صد  بودجه صرف سالن شده ، این پلاتو یا همان سوله حتی برق درست و حسابی ندارد ، نور ، پرژکتور ، کف پوش ، سیستم خنک کننده خوب ندارد . ای کاش کسی دلش به حال اهالی مظلوم تئاتر میسوخت وحداقل پی گیر تجهیز وتعمیر پلاتو میشد. بعد از تخریب سالن شهید آوینی قول دادند که سالن بهتر با امکانات بهتر مخصوص اهالی تئاتر ساخته شود بله !! ساخته شد سالن فرهنگ که اداره ارشاد برایش کیسه دوخت و به بخش خصوصی واگذار شد .

تالار شهید آوینی هم بخش خصوصی اداره اش میکند واصلا برای تئاتر ساخته نشده که نیاز به گفتن نیست . شنیده ها حاکی از آن دارد نماینده ای از تهران آمده بود برای دیدن مکانی که در آن مجموعه تئاتر شهر بسازند اما بزرگوارانی که با وی بودند مکان های را پیشنهاد دادند که اصلا مناسب نبود واین بودجه دوباره به تهران برگشت خورد که جای تاسف دارد .ولی می شد با چند کارشناس تئاترو هنرمند صاحب اندیشه از قبل هماهنگ شد و جلسات متعدد استانی برگزارکرد وبه یک اجماع کلی رسیدومکان مناسبی رادر نظر گرفت . گذشته های تلخ  یادآوری اش سوهان روح است اما اگرقرار باشد که یک دلسوزی پیدا شود که دلش برای تئاتر این شهر بیشتر بتپد وحرفی از ساختن مجموعه تئاتر شهر به میان آمد بهترین مکان پارک شهر شهید دباغیان است

که هم در مسیر تاکسی واتوبوس قرار دارد و هم تقریبا در میانه شهر واقع شده . به امید روزهای روشن برای تئاتر هرمزگان .

                                               یک هشدار کاملا جدی

اینقدر تعدادشان در شهر زیاد شده است که دیگر از هیچ نمی هراسند ودر روز روشن به راحتی در بین مردم رفت وآمددارند وحتی ناخواسته به سمت عابران میروند که گاهی باعث ترس آنها می شود فکر کنم منظورم رافهمیدید؟ بله موشهایی که با خیال راحت وبدون ترس از مردن تبدیل به حیوان اهلی در شهرشده اند وبه شدت در حال تکثیر ورشد هستند. شب که از راه میرسد دیگر شهر را به تصرف در می آورند وبه راحتی در خیابانها و کوچه ها جولان میدهند وروزها هم در لوله های فاضلاب یا در انبارهای آذوقه مواد غذایی در شهر لانه دارند . همین آذوقه هایی که به صورت خشکبار وحبوبات وارد مغازه ها میشود ومردم مجبور هستند برای مایحتاج روزانه خود خریداری میکنند بیشترین تجمع این جوندگان کنار ساحل ودر لابلایی سنگها است که مشکلاتی را برای تفریح خانواده ها بوجود آورده است. یک دوره ای فکرکنم بین سالهای 72به بعد بود که طرحی را به اسم طرح مبارزه باموش در شهر بندرعباس اجراشد که افرادی به درب خانه ها واماکن های عمومی میرفتند وسمومی برای از بین بردن این حیوانات تحویل میدادند وانصافا طرح موفقی بود. متاسفانه 35نوع بیماری خطرناک از موش به انسان سرایت میکند مثل: تیفوس موشی ، تب گاز گرفتگی ، انواع اسهال ، تیفوئید، سالک ، طائون ، و... که اگر هشدار زیاد شدن این جوندگان را جدی نگیریم بسار بد وخطرناک است . جالب است که بدانید در یکی از شهرهای اروپایی براثر زیاد شدن موش شهر دار آن شهر به کمک مسئول بهداشت دست به اقدام خلاقانه ایی زدند واعلام داشتند به ازای گرفتن یا کشتن هرموش وتحویل آن به مکان مورد نظر مبلغی رادر یافت کنند وچه خوب میشد اگر مسئولین بهداشت وشهر دار شهربندر عباس برای از بین بردن این جانوران کوچک اما خطرناک چاره اندیشی میکردند .

کتابخانه شهداءبندرعباس نه ! لااقل یک مکان فرهنگی

امروزه با تولد دنیای دیجیتال به عنوان یک رسانه مهم وتاثیر گذار پیشتاز تولید عرصه خبر رسانی وبانک اطلاعاتی فراگیری برای جویندگان علم و دانش است که به سهولت وبا یک جستجوی کوتاه با مرور گرهای اینترنتی میشود اطلاعاتی را نسبت به هر موضوعی به دست آورد .

حال سوال اینجاست که این داده های مجازی چقدر از منبع اطلاعاتی موثقی برخورداراست؟ و به نوعی بعضی از این اطلاعاتی که در اختیار جستجو گر قرار میدهد صحیح و مورد تایید میباشد؟

با طرح سوال فوق به این مقوله میرسیم که تنها منابعی که میشودبا اعتماد بیشتر اطلاعات دقیقی را دراختیار شخص قرار دهد کتاب است . پرواضح است هرنویسنده ای که بخواهد یک کتاب علمی یا هر کتاب پژوهشی را تالیف کند باید سالها ی سال پژوهش تحقیق ومطالعه داشته باشد.این مولف هر چقدر هم در کارش تبحر وتسلط داشته باشد باز هم محدود است و تا حدودی می تواند از اختیارات ذهنش استفاده نمایدکه خواه ناخواه  باید به سمت کتاب ومنابع نوشتاری مراجعه کند پس در نتیجه مکانی باید باشد تا بتواند کتابها رانگهداری کند . متاسفانه با همه این اوضاع واحوال شرایط نگهداری کتاب در کتابخانه های استان هرمزگان  راضی کننده نیست واکثر کتابخانه ها از داشتن منابع وکتابهای مرجع بی بهره اند. فقط تنها مکانی که اصولی تر وکار آمد تر به نگهداری کتابها میپرداخت و منابع بیشتری در اختیار داشت کتابخانه شهداء واقع در بلوار ساحلی بود که متاسفانه براساس بی تدبیری اکنون به سراشیبی سقوط نزدیک است . کتاب های که حقیقتا گنجینه اطلاعات علمی بود به کتابخانه طالقانی انتقال ودرآنجا تلمبارشده که جوندگان موزی در حال خوردن ونابود کردن کتابها هستند. کاش یک مکانی فراهم میشد که لااقل این کتابها ، بین کتابخانه های عمومی توزیع ودر دسترس همگان قرار میگرفت . کتابخانه شهدا در سال 1355افتتاح شد واز لحاظ ساختمان سازی وسازه های مهندسی با استحکام بالایی برخورداراست که باوجودشرجی فراوان وهمجوار بودن با دریا هنوز آسیب خاصی ندیده است . اما با راه اندازی کتابخانه درهمان مکان قدیمی کار برد چندانی ندارد زیرا بین دوبلوار واقع شده و نمی توان آن سکوت وآرامشی که برای مطالعه باید حکم فرما باشد را فراهم کرد، حال سوال اینجاست این کتابخانه با این قدمت تاریخی باید تخریب شود یا همین گونه بی مصرف بماند ؟ آیا امکان آن نیست که به یک مکان فرهنگی هنری تبدیل شود تا هنرمندان از آن استفاده کنند. مثل: گالری نقاشی وعکاسی یا کافه هنروکافه کتاب ، محلی برای نشست های تخصصی هنرمندان یا حتی طراحی یک سالن برای اجرای تئاتر ، عمده ترین مشکل تئاتر هرمزگان به خصوص شهر بندر فقدان مکان است که باعث بی انگیزگی اهالی تئاتر شده است که در یک گزارش جداگانه به این موضوع خواهم پرداخت به هرمنوال با تغییرکاربردی کتابخانه به یک مکان فرهنگی با وجود قرارگرفتن درنقطه پرتردد وشلوغ شهر بازدهی بیشتری دارد. نکته آخر اینکه تاسیس دانشگاه فرهنگ وهنر واحد خلیج فارس وکمبود کلاس واضافه شدن رشته های تحصیلی میتوان بعضی از رشته ها را که نیاز بیشتری به کارهای عملی دارندبه کتابخانه فعلی انتقال داد.  امید واریم که برای این مکان که اکنون متروکه مانده فکری جامعه واساسی شود.

نحوه تبلیغات شورای شهروروستا اصولی نیست

مدتی است که کشور در تب وتاب انتخابات است واکثر مردم جامعه مشتاق هستند که بدانند دید گاه ها ونظرات کاندیدها برای کابینه ریاست جمهوری چیست؟ و کدامیک از کاندیدهای تائید شده از سوی شورای نگهبان ، ریاست قوه مجریه را بر عهده خواهند گرفت . اما در کنار این موضوع وهمزمان با انتخاب ریاست جمهوری ، تبلیغات انتخابات شورای شهر وروستا در حال برگزاری است،  که استان هرمزگان هم مثل تمام شهرهای کشوراز این قائده  مستثنی نیست . اما به دیدگاه نگارنده حد اقل با فکر منطقی و برنامه ریزی اصولی ومدون می شد جلو خیلی از ریخت وپاشهای که کاندیدهای محترم شورا درنحوه تبلیغات خود پیشه کرده اند را گرفت . اولا نوع تبلیغاتی که کاندیدها در ارائه معرفی خود در پیش گرفته اند اصولی وکار بردی نیست ، اگر نگاهی گذرا به سطح شهر بندرعباس نمایید به وضوح مقواها وبنرهای که حامل عکس های کاندیدها باژست های گوناگون وشعار های تبلیغاتی رنگارنگ بر آن چاپ شده ودر هر کوچه وخیابان، روی در خت ها ، بالای ساختمانها ، روی پل های هوای و... خواهید دید که متا سفانه چهره شهر را نازیبا کرده است. پر واضح است که اکثر کاندیدها شعارشان زیبا سازی فضای شهر ورعایت حقوق شهروندیست اما  این شیوه تبلیغات با شعارهایشان  هم سوی ندارد .که باید از سوی شهرداری نظارت بیشتری برای تبلیغات صورت می گرفت وهمچنین می شد با تعبیه کردن مکان های مخصوص جهت نصب پلاکاردهای تبلیغاتی وِبوجود آوردن فضاهای جهت پرسش وپاسخ نامزدها ،  تبلیغات را مدیریت کرد

مسئله دوم تکثر نامزدهای است که برای به دست آوردن کرسی در شورای شهر به رقابت می پردازند به حدود 140 نفر می رسدو برای مردمی که به پای صندوقهای رای می آیند انتخاب برایشان سخت میشود که نماینده اصلح در شورای شهر کدام است . به نظر نگارنده می شد با مدیریت بهتر ونظارت بیشتری برای تا ئید صلاحیت ها مردم در سرنوشت شهرشان آسان تر دخیل بودند. امید داریم کسانی هم که برای شورای شهرآرای ببشتری کسب می کنند برای آبادانی شهرمان بیش از پیش کوشا باشند. 

 

خاموش

این روزها....

آرام میخزم در تنهای همیشگی خودم

و پوستی که چروک را چرک برداشته

من

تکیدگیم را به برگ خشکی که در  فاضلاب تقلا میکند

 به نظاره مینشینم

مثل

 گربه سیاه همسایه کنار جسد ماهی مرده

من تنهاییم

را به دستانم میگوییم

و او هیچ وقت ندانست چه دلی از من جا ماند

در رد پایش. 


از ساحل بندر عباس تا دود قلیان های شیشه ای

استان هرمزگان به دلیل شرایط مساعد آب و هوا در فصل زمستان میزبان خیل عظیم مهاجران از سراسر کشور وکشور های هم جوار است. اگر یک نیم روز عصرگاهی از اسکله شهید حقانی تا پشت استانداری قدم بزنید به وضوح حضور ولگردان و معتادان و جیب برهایی که به صورت گروهی دور قلیان فروشان حلقه زد ه اند خواهید دید. یکی از مشاغل کاذب که اکنون به راحتی در کنار ساحل بندر عباس یافت میشود وجود همین قلیان فروشان دروه گردی که علاوه بر کثیف کردن ساحل و نا امن کردن آن پاتوقی برای دور هم جمع شدن ارازل واوباش و مهاجران بوجود آورده و سبب نازیبا جلوه دادن ساحل شده اند. این معضل بزرگ باعث شده که خانواده ها برای تفریح و استفاده از محیط سالم دریا بی نصیب شوند . متاسفانه سالهاست که این مشکلات وجود دارد وهیچ ارگانی هم برای رفع آن فکری ندارد . بانزدیک شدن به پایان سال و آغاز سفرهای نوروزی مردم طبق سالهای گذشته از اقصی نقاط ایران به استان هرمزگان سفر میکنند اکثرا به مرکز استان به خصوص شهر بندر عباس می آیند وبدون شک سری به ساحل میزنند که از دریا این نعمت خدادادی بهره مند شوند .اما متاسفانه وجود پاتوق قلیان فروشان در ساحل وکثیف بودن آن جلوه  خوب و خاطره ای زیبا از ساحل در ذهنشان نخواهد ماند. لطفا اگر امکان دارد و مسئولان امر به مسائل مهمتری ذهنشان در گیر نیست و فراغ خاطری پیدا کردند حداقل یک بازدید مختصری از ساحل داشته باشند. وکمی قدم بزنند فقط کمی قدم بزنند مسئولان محترم در ساحل. لطفا  

اینجا  مورچه ها ایستاده چای مینوشند

مورچه ها آسفالت را صاف روی جمجمه خیابان رد میدهند

دهان مارا آسفالت کرده سرویس میگذارند

اینجا

مورچه ها ایستاده چای مینوشند

وپهلو به به پهلو

قند را میغلطانند تادرد پهلو چندشش را بیاورد

برای قند های که کنار دریاچه چای پهلو میگیرند

اینجا مورچه ها از جداره استکان بالا میروند

و ایستاده

چای کله مورچه ای مینوشند

بیوگرافی وکارنامه هنری حسین رزده از سال 75تا 91

از سال 75 وارد عرصه تئاتر شدم و توانستم در جشنواره های دانش آموزی شرکت کنم . سپس تصمیم گرفتم به این مقوله به طور جدی نگاه کنم به همین دلیل در کلاسهای آموزش بازیگری شرکت کردم و یک دوره ای کوتاهی با گروه هنری ابوذر بندرعباس همکاری داشتم . سپس در کلاسهای آموزشی که در فرهنگسرای آوینی وقت برگزار و توسط حسن رونده تدریس می شد . چون کلاسها فشرده بود یک ماه طول کشید .

در همین زمان به پیشنهاد یکی از دوستان وارد حوزه هنری هرمزگان شدم که به عنوان بازیگر در آنجا فعالیت تئاتری داشتم ، سپس به عضویت انجمن نمایش در آمدم و سپس با کمک دوستان توانسته ام گروه تئاتری را تشکیل بدهم و جرقه کارگردانی از همان زمان به ذهن من زده شد  ونمایش های را به صحنه بردم  

هم اکنون کارگردان و سرپرست گروه تئاتر لوار هستم که هرسال حداقل یک کار را برای جشنواره یا اجرای عموم آماده می کند

کارنامه هنری :

1-      حضور در نمایش « کجاست بابایی که » به کارگردانی یاسین بهرامی تئاتر ابوذر

2-      حضور در نمایش « معراج » به کارگردانی یاسین بهرامی تئاتر ابوذر

3-      بازی در نمایش « من نه ما » به کارگردانی رضا جوشعار در جشنواره سراسری تئاتر ماه کرمانشاه

4-      بازی در نمایش « برداشتی از تئاتر رومئو و ژولیت » بهروز عباس دشتی – بندرعباس

5-      بازی در نمایش « حلبی » به کارگردانی حامد رضوانی اولین جشنواره کودک و نوجوان ضامن آهو- بندر عباس

6-      بازی و دستیار کارگردان نمایش « شعبده و طلسم » جشنواره سوره کارگردان علی اکسیر

7-      بازی و دستیار کارگردان نمایش « سفر بیست و یکم » به کارگردانی علی اکسیر جشنواره سوره

8-      نویسنده و کارگردانی نمایش « هستیم پس می توانیم »  جشنواره تئاتر مونولوگ بودن یا نبودن

9-      کارگردان نمایش « دیوانگان در قفس » اجرای عموم که ناتمام ماند .

10-  کارگردانی نمایش « امشب دیگر مهره های پشتم نی لبک می زند » نوشته حمید رضا آذرنگ-- شرکت در جشنواره تئاتر ماه

11-  کارگردانی نمایش « خاک آلوده » به نویسندگی سید حسین فدایی حسین در جشنواره تئاتر بسیج و اجرای عموم به مدت یک هفته در فرهنگسرای طوبی

12-  نویسنده و کارگردانی نمایش « خط – نقطه فاصله » شرکت در جشنواره نمایش های خلاق حوزه هنری هرمزگان

13-  کارگردانی نمایش « ملودی دریا چهل روز پس از مرگ » به نویسندگی مجتبی بستان پیرا شرکت در جشنواره تئاتر ماه – و اجرای عموم به مدت یک هفته

14-  نویسنده وکارگردان نمایش "مدادی در مغز" شرکت در جشنواره نمایش های خلاق حوزه هنری هرمزگان

فعالیت در سایر رشته های هنری:

 در حوزه عکس فعالیت دارم عضو کانون عکس بسیج هنرمندان و کانون عکس انجمن سینمای جوان هستم و در ضمینه  عکس خلاقه ، و عکس مستند اجتماعی عکاسی می کنم .در جشنواره عکس بسیج سال 1390 عکاس برگزیده بخش بیداری اسلامی معرفی شدم  . در حوزه شعر هم فعالیت دارم و اکنون دو سال است که عضو انجمن شعر بسیج هستم که مسئولیت این انجمن برعهده استاد مرتضی نصیری میباشد 

هجوم



نگاه

گرهکو با طعم سیتی سنتر

خیز برمیدارد

اوریب  عمود 

موازی

با پاره های از خیزران

بابا علی

غریب تر از آن است که

در پس کوچه های هرمز

زار بادش را تسخیر کند

با معجونی که خالی میفرستد

سرم را از گرهکو

اهل هوا زاری شوند تا دلم هوایی شود و زار زار بزند در فرودگاه مهر آباد

جولان بدهد با مارکهای جدیدش

شیخ شنگر جانت رانچسپانی به شیوخ عرب

یادت بماند در مغزت هک شده خلیج فارس خلیج فارس خواهد ماند

برقص

موج بر دار  نمناک است بر گر ده ات خیزران بابا علی

هل بدهد صدای دهل 

شیخ شنگر ام الصبیان را در می آورندبه عقده ات عقد بر میداری

کوچه پس کوچه های هرمز را

هی زار - زار -دور قلعه پرتقالیها حصار بکش  ورد بخوان

پف کن دهل بزن جرات دارندگیت را به رخ بکش

نگذار 

زار نگذار  هرمزقلعه بر دارند

وسیتی سنتری شبانه رشد کند

هرمز با طعم گرهکو

زار با طعم گرهکو

قلعه با طعم گرهکو

گرهکو با طعم سیتی سنتر

با طعم باد

گاهی قدم هایم راسست در میان

گلدانهای که از وزش باد های وحشی

به وحشت می اندازد تا برساحل مرجانی مغزم بکوبد

دلتنگیم تا امتداد دب اکبر بالا رفته

 سفید شود راه شیری در کهکشانی که از وجودم شیرجه میرود در هواپیمای یک نفره

واین بار

شیر ماهی را غوص بر میگردانم تا لنگر گاه وفلسفه را قورت میدهم 

با طعم باد

کاهی که بر کاغذهای کاهی پاشیده است ومور چه های که لانه هایشان را در شنزار گم میکنند

 

سقوط می شکند

کلمات را جویدنی نیست آیا

منقار

من غار

کلاغ برشانه هایم رویده

شکم لوله ای کرمهای زرد

جیره بندی میکند بغض شب را

گربه همسایه چشم چرخانده بر حوض بی ماهی که پادشاهش را پیداکند قورباقه

وماهی های هوور پرواز کنند از میان قوطی های شیلات

در

 این اندیشه لمیده ام  که دربیابان گرسنه 

کرمهای زرد درو ن جمجمه

نه - نه - بگذار سهم کلاغها بماند

بلندشو گوانتانامو جای لیسیدن بستنی نیست .

نیست کلمات را جویدنی نیست آیا ؟؟

 

نور

کودک عاشورایی

hosein razdeh

ما ماندیم وما

تمام شد دفترش بسته شد و همه به روز مرگی خودشان پرداختند ما ماندیم وکوله باری از حرف ، روز خبر نگار که میشود سیل پیامکها از کانال ادارات به موبایلهایمان سرازیرمیشود که روزتان نیکو ، بعضی  از ادارات دولتی هنر کنند با یک لوح تقدیر وکارت خرید 20هزار تومانی از خبر نگاری که در طول سال با آنها همراه بود ه تقدیر میشود وتمام . البته نه همه ار گانها شاید دو یا سه نهاد ، وبقیه هم که میگویند خبر نگاران مطالبمان  را در نشریات منعکس نمیکنند همکاری با ما ندارند ، یا اینها هفته نامه اند اخبار ماسوخت میشود وبه چاب نمیرسد . خلاصه از این دست بهانه ها زیاد است . امسال هم بنا به رسم دیرینه مراسم روز خبر نگار در هتل هما بر گزار شد. وقتی که شنیدم در این مکان قرار است ازمن تجلیل شود با خود اندیشید م چه مراسم با شکوهی خواهد شد !! تمام که شد با خود گفتم ( چه فکر میکردم چه شد ) امسال دیگر نماینده ای از طرف خبرنگاران انتخاب نشد که حرفشان را به مسولان مربوطه باز گوکند خبرنگارانی که همه اقشار جامعه از او توقع دارند واو را به عنوان چشم بینای جامعه میدانند ولی او نباید از جای توقع داشته باشد !! مسعود پاکزاد به عنوان مدیر عامل  خانه مطبوعات حرفهای از سر دلسوزی بر زبان آ ورد که خیلی به جا وضروری بود . انوشیروان پیشدار سرپرست اداره کل ارشاد نوید راه اندازی چاپخانه را داد ، ولی اکنون چند سال است که هر مدیر کلی قول راه اندازی میدهد وما اهالی مطبوعات خوب میدانیم که تا چند سال آینده هم فقط قول راه اندازی خواهیم شنید  . به هر حال امسال هم پرونده روز خبر نگار بسته شد تا سال آینده ، ما ماندیم و دغدغه نوشتن ،ما ماندیم وجیب خالی ، ما ماندیم وتا خیر در پرواز هواپیما ها  بدون هیچ توجیهی ، ما ماندیم و بدهی به چاپخانه ها ، ما ماندیم وحق الزحمه ای کار کردن بدون بیمه ، ما ماندیم وقسط و وام وبدهی  ما مانیم و ما ماندیم وما

تلنگری بر حباب موسیقی  

اگر بخواهیم نگاهی گذررا به فعالیتهای انجمن موسیقی داشته باشیم  به وضوح در خواهیم یافت که این انجمن از زمانی که ریاست آن بر عهده کیانوش جهانبخش بوده به نسبت از ریاست و هیئت مدیره قبلی تا کنون موفق تر بوده است وشاهد این مدعا را میتوان در برگزاری کنسرتها و نشسته های تخصصی و چند جشنواره برشمرد . اما جای سوال اینجاست که بر گزاری کنسرت های موسیقی چه تاثیری در رشد وپیشرفت موسیقی  استان دارد . جهانبخش در جای از صحبت هایش اشاره به این داشت که هرمزگان پایتخت موسیقی کشور است . به نظر نگارنده این حرف کمی اغرار آمیز به نظر بیاید چرا که اگر نگاهی کلی به مناطق ونواحی ایران بی اندازیم شهر های مثل: شیراز ، کردستان ، آذر بایجان و.... غنای موسیقای کهن تری نسبت به ما دارند . من این موضوع را قبول دارم که موسیقی هرمزگان یک موسیقی خاص است چه به لحاظ ساز های که استفاده میشود وچه از نظر آواها و ملودی ها وتنوع ریتم ها ، اما این که با بر گزاری چند کنسرت موسیقی مدعی باشیم که اینجا پایتخت موسیقی ایران است چنین حرفی گزافه است به هر حال در همین هفته های پیشین دو اتفاق مهم در حوزه موسیقی رخ داد که روزنه امیدی در دل اهالی موسیقی بود . اولین رخداد بر گزاری جشنواره موسیقی آئینی وسنتی هرمزگان بود که با دعوت از گروهای موسیقی از نقاط مختلف هرمزگان ، در بندر عباس برگزارشد . اما باید بگویم که جای خالی بسیاری از گرو های سنتی که به تناسب قوی تر بودند مثل گروه رزیف قشم و..احساس می شد   آیا با پایان یافتن این جشنواره واهدای جوایز به گروها دیگر کار انجمن موسیقی پایان میابد یعنی وظیفه این انجمن این است که سالی یک باراین جشنواره را برگزار کند  وبعد تمام . حد اقل خدا کند که در سالهای آتی هم استمرار داشته باشد متاسفانه باید بگویم موسیقی اصیل هرمزگان به فراموشی می رود واین وظیفه انجمن موسیقی است که از گروها حمایت کند و نباید به همین چند گروه بسنده کرد ودر جهت شناسای گروها ی مختلف و نوازندگان چیره دست وگمنام تلاش کند این انجمن میتواند با دایر کردن شعبه های دیگر در شهر ستانهای استان مثل : جاسک و حاجی آباد که مدعی بودند که به جز ماچند نفر نوازنده دیگر کسی نیست که دنباله رو این موسیقی باشد گام بزرگی در جهت حمایت از موسیقی سنتی بر دارد . باور کنید گروه موسیقی حاجی آباد وجاسک با ساز های منحصر به فرد ابداعی خودشان وداشتن ملودی های زیبا وبکر میتواند در کشور حرفی برای گفتن داشته باشد ولی متاسفانه تا کنون هیچ حمایتی نه تنها از این گروها بلکه از سراسر گروهای موسیقی در استان به عمل نیامده موسیقی  ما هنوز شناسنامه ندارد و همین امر سبب شده که به سهولت ملودی های ما را به یغما ببرند و به نام خود ثبت کنند . به هر حال تداوم این جشنواره ها ، آموزش صحیح واصولی ساز ها ، بر پای نشست های با موضوع آسیب شناسی موسیقی هر مزگان , ارائه مقالات تخصصی ؛ چاپ کتاب در مورد تاریخچه موسیقی می تواند راهگشا باشد .

کتاب با طعم قلیان و هیاهو

با وجود ساخت وساز های متعدد تجاری در شهر که تعدادشان هم کم نیست اما هنوز در بحث زیر ساختهای فر هنگی با مشکلات جدی روبرو هستیم کما اینکه در این راستا حر کاتی صورت گرفته اما بسیار مقطعه ای بوده . اگر در حوزه مطبوعات نگاهی اجمالی به این موضوع نمایم  خواهیم دید  مطبوعات این خطه از نداشتن چاپخانه در رنجند . علی رغم وعده های فراوان مسولان این شهر به خصوص شخص استاندار برای پی گیری بحث ساخت فرهنگ سرای مطبوعات هنوز عملی نشده است . اگر نگاه کلی به سایر حوزه ها ی فرهنگی داشته باشیم  وضع بهتری ندارندبه طور مثال : مقوله کتاب وکتابخوانی در هرمزگان در بین مردم جایگاه چندانی ندارد  البته این مورد در کشور هم صدق میکند اما در اینجا نمود بیشتری دارد . نبودن نمایشگا های دائم در طول سال . حمایت نکردن از مولفان ونویسندگان . نبودن ایستگاه های سیار برای مطاله . در دسترس نبودن کتابهای چاپ جدید . از جمله مشکلات در این حوزه است . مورد بعدی وجود کتابخانه ها ومخزن های کتابی است که در شهر تاسیس شده و به جز دانشجویان و دانش آموزانی که مجبورند درس بخوانند. کمتر کسی به صرف مطالعه به این مکانها میرود . کتابخانه شهدا در پار ک دانشجو واقع شده اما  این پارک تجمع گاه ارازل اوباش .متکدیان و قلیان فروشانی است که درجوار کتابخانه حضور دارند و این مکان فر هنگی را تحت شعاع خود قرار داده اند و سبب نا امنی برای مراجعه کنندگان به کتابخانه   است . کتا بخانه فردوسی هم که د ر فرهنگ سرای طوبی واقع شده به سبب هم جوار بودن با سالن آمفی تئاتر که هر دوسه روز یک بار ادار ه ای برای جلسات خود کرایه میکند و موجب بروز سر وصداهای زیاد میشود که گاهی سبب اعتراض مراجعین میشود . به نظر م وجود کتا بخانه وسالن مطالعه در این مکان شلوغ و پر از هیاهو مناسب نباشد .امید است مسولان برای بهتر شدن رفع واصلاح این موارد فکری نمایند  

در سراشیبی سقوط

اصولا واژه پل گذشتن از مکانی ورسیدن به مکان دیگر است .پل ها معمولا راه های میان روی هستند که مسیر ها را به هم مرتبط ونزدیکتر مینمایند .در سطح شهر بندر عباس که چشم بچرخانی از این دست پل ها به چشم می آید .مسولان شهر داری ،شورای حمل ترافیک ، وقتی به سراغشان میروی و از ترافیک شهر میپرسی بلا فاصله میگویند : هزینه احداث پل های روگذر برای عبور وسائط نقلیه فراهم شده است که با احداث این پل ها کمک بزرگی به حل ترافیک در شهر میشود .اما متاسفانه نه تنها این امر محقق نشده بلکه از پهنای خیابانها کاسته میشود و هر روز به بهانه های مختلف به کندن خیا بانها مشغولند بگذریم !!!!!!!!!!!!!!

داشتم از پل های هوایی ساخته شده حرف میزدم  اولا بعضی از این پل ها در جای قرار دارد که روزانه به اندازه انگشتان دست هم کسی از روی شان گذر نمیکند . در واقع این پل ها به تا بلوهای اعلانات و بیلبر دهای تبلیغاتی شر کت ها و موسسات تبدیل و عملا از کار برد اصلی خود خارج شده اند . مد تی این موضوع ذهنم را درگیر کرده بود  که چرا پل های که در مکان های پر از جمعیت هم  نصب میشود باز کسی رغبتی برای گذر از آن نشان نمیدهد .  چند روز پیش بر حسب اتفاق گذرم به فلکه برق افتاد حدود نیم ساعت  کنار پل هوایی ایستادم اما کسی از پل برای رفت و آمد استفاده نکرد، در حالی که مردم خیلی راحت از خیابانها میگذشتند و انگار نه انگار که اینجا پلی نصب شده با هزینه چند میلیونی ، همین افکار از ذهنم میگذشتند که خانمی را دیدم در حالی که قصد داشت از پل بگذرد ته دلم خوشحال بودم که به هر حال کسی از روی این پل میگذرد اما طولی نکشید که بر گشت و از خیابا ن رد شد .

تعجب کردم پله ها راطی کردم وبه بالا رسیدم در کمال نا باوری دیدم کف پل معتادان ومتکدیان ، کارتن خوابها  به خواب عمیق فرو رفته اند با خود گفتم عجب پناه گاهی !!! هم سقف دارد وهم کف وهم دیوار ، مهمترین چیزی که آزارم میداد و جود زباله های زیادی که در اطراف به چشم می خورد مقدار این زباله ها به حدی بود که به سختی می شد راه رفت. بوی نا مطبوع زباله ها به حدی بود که نتوانستم دوام بیاورم و به سرعت پاین آمدم . اینقدر تابلو های تبلیغاتی در اطراف پل وجود دارد که به سختی میشود خیا بان رادید .آیا نصب این تابلو ها بر روی پل به طور مداوم رایگان است . اگر هزینه دارد

کدام ارگان دریافت میکند ؟ چرا حد اقل برای نظافت آن فکری نمیشود ؟

کدامیک از مسولان شهر بعد از افتتاح از این پل گذشته اند ؟

این زباله ها از کدام کهکشان به اینجا آمده اند ؟   

شانس

سر ایستگاه منتظر تاکسی بودم که برم خونه حدودا ساعت ۷ عصر بود طولی نکشید که سوار تاکسی شدم . راننده رادیو روشن کرده  بود و داشت یکی از برنامه های عصرانه که اسمش یادم نیست. در این بر نامه مسابقه ای مطرح کرده بودند در خصوص صنایع دستی رودان . مجری برنامه اسم  برنده مسابقه را اعلام  کرد طولی نکشید که راننده با موبایلش تماس گرفت و گفت من همان برنده امشبم چطوری می تونم جایزه خودمو بگیرم .

تنهای ، سکوت ومعبد

زمانی زادگاه هنرمندی بود که در موسیقی وشعر هرمزگان تحول شگرفی ایجاد کرد  .

علی رغم وعده های پی در پی در یانورد ، ریاست میراث فرهنگی  مبنی بر بازسازی ورونق این مکان ، هم چنان معبد هندوها در سکوت خود فرو رفته است  (در یا نورد در یک مصاحبه ای اظهار داشته بود که در سال ۸۸ همزمان با دهه فجر به بهره برداری میرسد و اکنون در حال  مرمت این مکان هستیم  ) با خود گفتم  :

حد اقل با اتمام کارها شاهد مکانی توریستی و تفریحی خواهم بود اما فقط چند چراغ به حیاط آن اضافه شده وتعغیرات قابل محسوسی به چشم  نمیخورد سوال من این است که چرا چنین مکانی که در دل شهر قرار دارد  باید متروک بماند .مکانی که میشود با بر پای نمایشگاه های صنایع دستی دائم هم از سازندگان آن حمایت کرد و هم مردم دیگر شهر ها که به استان سفر میکنند با هنر صنایع دستی  آشنا نمود .  سراغ دارم هنر مندانی در حوزه صنایع دستی که ازبرگ درخت نخل ، خاک رس ، چیز های میسازند که چشم هر رهگذری راخیره میکند اما جای برای عرضه محصولا ت خود ندارند . که معبد میتواند مکان خوبی باشد . به هرحال  آقای در یانورد شما که دم از فرهنگ و هنر واصالت هرمزگان میزنید چرا مکانی به این مهمی را فراموش کر ده اید و برای رونق آ ن کار ی نمی کنید . به خدا هر وقت از کنارش میگذرم ومیبینم که در سکوت خود حرفها  دارد دلگیر میشوم . به عنوان مدیر بومی به شما احترام زیادی قائل هستم اما  نمی توانم شاهد متروک و بی مصرف ماندن مکانهای تاریخی و میراثی شهرم باشم .  

زور گیری

مسولان  دلسوز استان به خصوص استاندار دلسوز ومحبوب ، این که میگن امنیت از نان شب هم واجب تره درست میگن ؛تازگی عده ای  موتور سوار ،  حتی پیاده  ، تو روز روشن ؛ تو شب تاریک اقدام به زورگیری تو کوچه های تاریک و بی چراغ محله ها ؛ تو بازار ؛ سوپر مارکت ها ، ایرانی ؛ افغانی خلاصه هر کسی رو ببینن سرش به تنش می ارزه  میان و با تحدید چاقو  وقمه هر چی داره ونداره ور میدارن و میبرن .

 تازگی تعدادشون زیاد تر هم شده به خصوص محلات حاشیه نشین اگه شرایطی فراهم بشه گشت موتور سوار نیروی انتظامی  به تعدادشون افزوده بشه یا  ایستگاه پلیس سیار بیشتر بشه؛ به  نظرم خیلی ساده میشه جلو این آ دما روگرفت. 

به نظر شما دیگه با چه روشی میشه از این سرقت ها جلو گیری کرد    

من و حر فه ام

پا به حرفه ای گذاشتم که در کودکی آرزوی دیرینه من بود هر گاه پاره روز نامه ای میدیدم  با ولع می خواندم  و شور میگرفتم . اولین مطلبی که از من چا پ شد در بچه های ساحل که آن زمان ضمیمه صبح ساحل بود . داستان کوتاهی نوشتم و این سر آغاز  ورودم به دنیای قلم و مطبوعات شد . البته به طور کاملا جدی در نشریه ارمفان بندر  به عنوان دبیر صفحه فر هنگ وهنر کارم را آغاز کردم . خوب شروع کردم ، مصاحبه با اکثر هنر مندان استان  در همه ضمینه ها ،یاداشت های هفتگی و نقد های سازنده ، معرفی هنرمندان ، که باعث شد این نشریه در بین هنرمندان طرفدارانی پیدا کند البته از راهنمای های دوستان وگاه انتقاد های سازنده  آنها و راهنماییهای دلسو زانه سید علی علوی به  عنوان سر دبیر و مدیر مسئول  نباید چشم پوشی کنم . اما پس از گذشت مدتی این نشریه دچار افت مالی شدیدی شد. عده ای روزنامه را رها کردند اما اندک کسانی هم که ماندیم تصمیم گرفتیم برای رهایی از این بحران کاری کنیم  اما هر چه کوفتیم به در بسته بود . مدتی با  نشریه ندای جوان همکاری کردم در بخش فر هنگ و هنر  اما از شانس کج ما  این نشریه هم مدتی چاپ نشد .  دوباره به ارمغان بر گشتم  اما این بار نه به عنوان دبیر صفحه بلکه خبر نگاری که باید برای کسب در آمد ما هیا نه اش تلاش میکرد . به ادارات مختلف سر میزدم  با روابط عمو می ها  دوست شده بودم  اما سر ماه جیبم خالی میماند . تا اینکه مشکل مالی دفتر نشریه  رو به وخامت رفت . و اکنون دیگر تعطیل است  چون پول چاپ ندارد .

من دلم تنگ شده برای رو زنامه یا هفته نا مه ای که بتوانم از فرهنگ و هنر استانم بنویسم وهنر مندان بخوانند  انتقاد کنند حرف بزنیم و باز بنویسم .  و دلم خوش باشد که ما هیانه جیبم رنگ پول میبیند  رنگ پول . رنگ پول  .  سر گیجه گرفتم اگر ادامه بدهم میترسم هذیان شود .

 

 

    

حاشیه هنر