ش ن ی د م

همه چیز از چشمان تو شروع شد  

آنگاه که صدای موج به لودیریا رسید

تف

توپولوف ........... اف

اخ .......... تف   

تف به توپولوف

 

دیشب خواب دیدم واسه کاردستی مدرسم دارم توپولوف می سازم. 

شما هم میتونید .

خودتون رو باور کنید.

بعد از تمرین ماهی بالی برای زندگیم

 از کمنزیل:

 

به تاریخ ساعتها خیره شدن 

به زمان نمیدانم کی 

من در همین امشب زندگی را بغل کردم 

و گرده ای را به گرده ام چسباندم 

و از شوری دریا به شیرینی لبانی رسیدم 

و از صدای شور و شرجی و گرما  

به نوای نمیدانم چه تعریف 

آنگاه که زبانه جذر و مد  

به روشنی چشمانش رسید 

((در حالی که عاشقانه به سینگوها نگاه میکرد)) 

و اما سرش درد میکند 

درد میکند سرش 

میکند در سرش درد جای خالی سری در اتاقش 

خاموشی لبانی به هنگام بستن چشمانش 

هرچند که خود میگوید تو همیشه هستی . 

 . 

 .  

 .

من که را استیضاح کنم؟ 

خودم را که هستم؟ 

تورا که هستی؟ 

خودمان را که هستی تا باشم؟